علی رضا هادی

علی رضا هادی

علی رضا هادی

علی رضا هادی

یاد دارم یک غروب سرد سرد:علیرضا هادی

یاد دارم یک غروب سرد سرد
می گذشت از کوچه مان یک دوره گرد
دوره گردم دار قالی می خرم
دسته دوم، جنس عالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی زد و بغضش شکست
اول سال است و نان در خانه نیست
ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟
سوختم، دیدم که بابا پیر بود
خواهر کوچکترم دلگیر بود
بوی نان تازه هوشم را ربود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خم شده آن قامت افراشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
مشکل ما درد نان تنها نبود
فکر می کردم خدا آنجا نبود
باز آواز درشت دوره گرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد:دوره گردم دار قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید
آی آقا، سفره خالی می خری؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.